#ثروت_عشق_پارت_76

من به شهاب گفتم:« شهاب... خدا کنه زودتر ارسلان را بگیریم.»
- آره خدا کنه.
- شهاب؟
- بله؟
- نمیدونی چقدر ازت ممنونم.
- سمانه، من هرکاری هم در حق تو بکنم، بازم تو نمیتونی آنقدر ازم ممنون باشی که من الآن ممنون تو هستم.
- چرا؟
- تو به من چیزی را هدیه کردی که هرگز خودم پیداش نمیکردم.
- تو هم همینطور.
سرم را از روی سینه اش برداشتم و به چشمانش نگاه کردم.
- شهاب خوشحالم که این احساس تو یک طرفه نیست.
- من به خاطرت هرکاری میکنم، خودتم اینو خوب میدونی.
- آره، و خوب هم درک میکنم، چون خودم هم به خاطر تو هرکاری میکنم، خودتم اینو خوب میدونی.
لبخندی که او زد، در آن لحظه باعث شد قلبم به پرواز درآید.
- سمانه رسولی، من، شهاب عدالت فرد، عاشق تو هستم!
- شهاب عدالت فرد، من، سمانه رسولی، عاشق تو هستم!

romangram.com | @romangram_com