#رویای_واریا_پارت_63
-ولی وقتی منو دیدن همتون تعجب کردین مگه نه ؟
جون خیلی محتاط جواب داد :خوب تا حدی ،چون شما انکه ما تصورش را داشتیم نبودین .اخه جناب ادوارد قبلاً دختر هایی را می فرستاد که همه مانکن بودند و باید برای نمایش لباس به جنوب امریکا و فرانسه می رفتند .ولی بین شما و اوا تفاوت زیادی بود .اما به نظر من معرفی شما پیشنها د خوبیه .
واریا با کنجکاوی سؤال کرد :چی ...چی پیشنهاد خوبیه ،منظورت چیه ؟
-انکه شما در لیون نشان بدین که خانمهای انگلیسی اصولا ً چطور لباس می پوشن .
-آیا جناب ادوارد این حرف را به تو زد که من باید همچین کاری بکنم ؟
-نه او نگفت .مادام رنه اینو گفت :مگه واقعیت ندراه ؟
-چرا چرا کاملا درسته .
واریا خوب می دانست که به جون دروغ می گوید ،به همین سبب رنگ از صورتش پرید .
-به نظر من شما برای این کار کاملا ًمناسب هستین .چون شما به انداهز کافی خوب و زیبا هستین و هر انچه که یک خارجی از دختر انگلیسی توقع دراه در شما دیده می شه .می بخشید ولی از دید من شما یک خانم تمام عیار هستین.
romangram.com | @romangram_com