#رویای_واریا_پارت_43
.واریا از خجالت سرخ شد و به همراه خانم رنه به طرف در رفت .
در بیرون یان بلیک ول منتظر انها داخل ماشین نشسته بود .خانم رنه به عنوان عذر خواهی گفت :
-می بخشین که شمارو این قدر معطل کردم .
-معذرت خواهی لزومی نداره ،من عادات دارم .من با پدرم تلفنی حرف زدم و اطلاع دادم که همه چیز به خوبی پیش می ره .او هم اصرار کرد که برای شام به رستوران برکلی گریل برویم .وایا که قصد داشت تصمیم انها را عوض کند فورا گفت :اوه من فکر کنم ...متاسفم ...اما ...من فکر می کنم بهتره جای دیگه ای بریم چون لباس من اصلا مناسب نیست .(ای خدا ....این دخترمنو کشت ابروی هر چی دخترو برد )
و بعد نگاهی به کت و دامن رنگ و رفته خودش و لباسهای شیک ان دو نفر کرد .خانم رنه خواست چیزی بگوید ولی یان پیش دستی کرد و گفت :اصلا مهم نیست چی پوشیدی فقط برای غذا خوردن می ریم.این را گفت و به سرعت به سمت رستوران رانندگی کرد .واریا هم گوشه ماشین ساکت نشسته بود .او از یان به جز نفرت انتظار دیگری نداشت .برای یان هیچ فرقی نمی کرد .او حتی نسبت به مدل موی واریا که کاملا عوض شده بود هیچ اهمیتی نمی داد .واکنش او بسیار سرد و بی اعتنا بود .شخصیت پییر و یان کاملا با یکدیگر فرق داشت .اگر پییر مدل جدید موهای واریا ویا لباسهای جدید و شیک او را میدید بی شک عکس العمل نشان می داد .برای همین تصمیم گرفت پس ار مراجعت از فرانسه حتما یکی از لباسهارا نگه دارد تا به پییر نشان بدهد او تصمیم داشت ان لباس را بپوشد و خرامان در پارک قدم بزند و به طرف درختی که قبلا با پییر زیر ان نشسته بودند برود و منتظر پییر بشود .از این تصورات نور امیدی در قلبش تابیده شد .پییر که حتی با این کت و دامن رنگ و رو رفته واریا را جذاب می دید ،با یک لباس شیک و اخرین مد از بوتیک مایلز چه عکس العملی نشان می داد .وایا از همین حالا می توانست برق نگاه پیر را مجسم کند که با چه اشتیاقی به او خیره شده است .مادام رنه با خوشحالی گفت :بفرمایین رسیدیم .من که ا ازگرسنگی فکر می کنم تمام غذاهای رستوران را بخودم .به هر حال من که حسابی می خوام غذا بخورم .هرچند که می دونم تمام شب از درد سو هاضمه بیدار می مانم .
یان گفت :فکر می کنم به یک مشروب احتیج داشته باشی .
او ماشین را پارک کرد و همگی به طرف رستوران رفتند .با اینکه دیر وقت بود ولی رستوران حسابی شلوغ بود .یان به سر پیشخدمت گفت :من یان بلیک ول هست .
پیشخدمت جواب داد:میز شما قبلا رزرو شده لطفا همراه من بیایید .
او انها را به یک میز با مبل های راحتی که به مراتب بهتر از صندلی بود راهنمایی کرد و برای هر یک فهرست بزرگ و کاملی اورد .یان سوال کرد :آیا می توانم بریا شما غذا سفارش بدهم ؟
romangram.com | @romangram_com