#رویای_واریا_پارت_38

مادام رنه با لبخند گفت:خیلی پر هیجانه مگه نه ؟راستی که دختر خوش شانسی هستی ؟خیلی کم پیش می اد که دختر ها بتونن از لباسهای مارتین مایلز و یا کلاههای زیبا و اخرین مدل اریک استفاده کنند.

-باید اینو بگم که من همه این چیزهارو با میل و سلیقه خودم انتخاب نکردم و اصولا من نمی دونم چه بایدبکنم .مادام رنه با تلخی گفت:این خیلی عجیب خواهد بود اگر این کارها تا فردا اماده بشه .

یان به وسط حرف اوپرید :باید تمام بشه .دو زن از اینکه یان خودش را وسط مکالمه زنانه انها کردغرق تعجب شدند و او را نگاه کردند .

در انجا مادام رنه توافقش را اعلام کرد :بله کاملا درسته وقتی که جناب ادوارد دستوری می دهند باید اجرا بشه .حتما هم می شه ،این طور نیست ؟

یان هم در تایید حرفهای اوگفت :دقیقا. واریا از حالت یان متوجه شد که چه احترام خاصی برای پدرش قائل است .انها اینجا و انجا رفتند تا به ارایشگاه مورد نظر رسیدند .دیگر همه مغازه ها بسته بودند.

واریا توانست روی سر در معازه کلمه ونسان را که با حروف طلایی نوشته شده ،بخواند.چراغهای مغزه روشن و در ان باز بود .پرده هایش نکشیده بود ،و کاملا معلوم بودکه منتظر انها هستند .یان به مادام رنه گفت :یک ساعت و نیم دیگر بر می گردم بعد از انکه اماده شدید بهتره همه بریم و چیزی بخوریم

مادام رنه جواب داد:این از لطف شماست الان دیگه موقع چای نوشیدن نیست و از وقتش گذشته .من که حسابی گرسته هستم فکر می کنم دوشیزه میلفیلد هم مصل من هستند .

ان دو با یکدیگر حرف می زدند و طوری وانمود کی کردند که واریا وجود خارجی ندارد .حتی اجازه اظهار نظر هم به او نمی دادند .حرفها زده شد وقرارها گذاشته شد .واریا و خانم رنه داخلی مغازه رفتند.اقای ونسان که مردی جذاب و شیک پوش بود با خانم رنه سلام و احوالپرسی کرد .واریا که اهل این جور جاها و کارها نبود دوباره وارد یک شلوغی شد ارایشگاه ونسان هیچ شباهتی با سایر ارایشگاها نداشت .دیوارها زرد و کفت پوش سبر،صندلیها ی بزرگ و راحت ،شمعدانیهای قشنگ که همگی روشن بودند .بعضی از دیوارها به رنگ صورتی براق بود با آئینه های مجلل ایتالیی تزئین شده بودند وخلاصه همه چیز موجب حیرت و شگفتی واریا شده بود .

یک دفعه صدای خانم رنه او را به خود اورد :مسیو ونسان یک هنرمند هستند و چنان موهای شما را درست می کنن و مدلش را تغییر می دهند که حتی خود شما به سختی خودتان را خواهید شناخت .


romangram.com | @romangram_com