#رویای_واریا_پارت_34

واریا که قادر به حرف زدن نبود سراپا چشم شده بود .انها وارد سالن بزرگی شدندو در انجا یک خانم شیک پوش با لباسی ارغوانی و موهای قشنگی که به طرز زیبایی با لباسش هماهنگی داشت به سرعت به سمت انها امد و گفت :عصر بخیر جناب بلیک ول ،منتظرتون بودیم اقای مایلز در دفترشان منتظر شما هستنند .مایلز که یکی از بهترین و بزرگترین طراحان لباس در تمام انگلستان بود برای خوش امد گویی یه انها از پشت میزش بلند شد و به طرف انها امد .او یک جوان لاغر با پوستی رنگ پریده و موهیای ژولیده و نامرتب بود.

-مایلز با خوشحالی فریاد زد :یان دوست خوبم چقدر از دیدنت خوشحالم .پدرت امروز تمام وقت با تلفن منو بیچاره کرد.من هم تا جایی که امکان داشت تمام تلاشم را کردم .تا بلکه از کارم راضی بشود خلاصه بهتر از این از من ساخته نیست

چطوری مارتین،ایشون دوشزه میلفیلد هستند

واریا با شنیدند این جمله متوجه شد که چشمهای تیز بین مایلز کمی تنگ شده و با دقت به طرز خاصی تمام جزئیات هیکل او را از نظر گذراند .با دیدن واریا ،مارتین چیزی نگفت واریا فهمید که باید صبوری کند تا از نتیجه قضاوت مارتین بعد از این همه تحقیق و بررسی که دراندام او می کرد ،اگاه بشود .بعد از چند لحظه مارتین لبخندی زد و به یان گفت :

-تمام سفارشات و خواسته های پدرت قابل اجراست

پس از ان به طرف وایا برگشت و سوال کرد :دوشیزه میلفیلد ایا ممکنه بگین این کت و دامن رو از کجا خریدن؟از این پرسش واریا کاملا غافلگیر شده و از خجالت صورتش سرخ شد و با لکنت گقت :....من مدتها ....پیش اون رو خریدم

-بی شک هیمن طوره ،چون نه تنها ا زمد افتاده بلکه هیچوقت هم مد نبوده فورا بندازش دور!

وایا که خورش را بدون پشتیبان می دید گیج شده بود و نمی دونست چار بایدبکندناگهان ان خانم شیک پوش با لباس ارغوانی وارد اتاق شد و به خاطر کمک یه واریا رو کرد به مارتین و گفت :

اقای مایلز باز هم شیطونی شما گل کرد .شما با این کارتون دوشیزه میلفیلد بیچاره را دستپاچه می کنید .اجازه بدین من یکصندلی بهشون بدم تا بنشینن و کلکسیون جالب و دیدنی از لباسهای قشنگی را که ما براشون تهیه کردیم تماشا کنن .او این را گفت و یک صندلی به واریا .واریا هم در حالی که روی ان می نشست از او تشکر کرد.در اینجا مارتین به خانم رنه گفت:حالا مادام رنه ما باید تصمیم بگیریم که کدام یک از این دو مدل برای او مناسب ترند.دوطرحی که منظورمارتین بود عبارت بود از لباسی به رنگ صورتی کم رنگ که با گلهای رز تزئین شده بود و دیگری از جنس حریر بسیار اعلا که در قسمت بالا تنه از دانتل بسیار قشنگی استفاه شده بودو یک شال زیبا بر روی شانه ها داشت.


romangram.com | @romangram_com