#پیغام_عشق_پارت_46
مینا : بخت اون با این حرفا باز نمیشه
دریا : صوفیا باید روی اخلاقش کار کنه
شراره : ذاتش خرابه
- نه از ذاتش نیست. صوفیا رو مامان لوس کرده، بچه که بود دختر خوبی بود
دریا : همه توی بچگی خوبن
- بیخیال خواهرم بشید
مینا : وایی باورم نمیشه که طرفدارشی
- نیستم، اما نمی خوام بخاطر صوفیا، این دورهمی خراب بشه
دریا : راست میگی بیخیال صوفیا، خودمون رو عشقه
مینا : بچه ها بریم سلفی
همگی سر تکون دادیم، در انواع و اقسام ژست های مختلف گرفتیم. کلی خندیدم و دیووونه بازی درآوردیم.
مینا : بچه ها بیاید یه قول بدیم
شراره : چه قولی؟
مینا : این که هیچ وقت تحت هیچ شرایطی همدیگر رو فراموش نکنیم
دریا : معلوم که فراموش نمی کنیم
مینا دوتا دستش رو به دو طرف باز کرد
مینا دو تا دستش رو به دو طرف باز کرد.
مینا : دست های هم رو بگیرم و قول بدیم
سر تکون دادیم و دست های یک دیگر رو گرفتیم و یه دایره تشکیل دادیم.
مینا : هر چی من گفتم شماها هم تکرار کنید.
- باشه بگو
مینا : ما چهار نفر قول می دهیم، هیج وقت همدیگر رو فراموش نکنیم ، حتی اگه از هم دور بودیم
حرفای مینا رو تکرار کردیم. با لبخند روی زیر انداز نشستیم.
- یادتونه چطوری باهم دوست شدیم!؟
دریا : من که در نگاه اول جذب رنگ چشمای غزال شدم.
مینا : منم که داخل کلاس با دریا و غزال دوست شدم
شراره : منم که زنگ تفریح باهاتون دوست شدم
- دوستی ما چهار تا شاید بی مقدمه بود، اما پایداری اش بخاطر وفا، تفاهم و تفاوت هامون بود
مینا : چهار ساله که دوستیم، از خواهر به هم نزدیک تر، این دوستی ابدیست
romangram.com | @romangram_com