#پسرای_بازیگوش_پارت_82

_اووووم،نه !
_پس ببنــــد...
بالبخند،حرص دراری گفت:
_باشه!
ضبط ماشینو روشن کرد،اکهــــی،باز این آهنگ به درد نخور!، صداشو تاته بلند کرد...
صدای موزیک هرکسیو به وجد میورد.
باامیر علی هِد میزدیم...
خیلی حال میداد ،انگار توی یه مهمونیه پر از هیاهو بودیم خوشحالیمون زیاد دووم نیورد...
ماشین پلیسی پشت سرمون بودو مدام اخطار میداد.
_ریـــــــدم تو ای شانس .
امیر علی_حالا مواظب باش ماشینو به کند نکشی...
مدارکو از پشت سایبون برداشتمو ماشینو کنار پارک کردم.
قبل از این که پیاده بشم ،افسر مثل جن ظاهر شد...
پیاده شدم و مثل همیشه اینو شنیدم !
_مدارک ماشینو گواهی نامه!
مدارکو نشونش دادم ،به خاطر سرعت غیر مجازمون یک جریمه تپلی برامون نوشت ،البته این اندازه پول، زیاد برام مهم نبود...
سوار ماشین شدم امیر علی خلافی رو ازم گرفت...
_ببینم چقدر نوشته؟چه قدر زیاد نوشته!
از دستش گرفتمو تو کیف مدارکام گذاشتم .

romangram.com | @romangram_com