#پسرای_بازیگوش_پارت_55
اومد رومیز نشست...
بامشت کوبیدم ،به روش،پاشو گفتم:
_هوو بلند شو!
جلدی،پرید پایینو،گفت:
_آدم باش باو
_برو پایین(باتشر)
کمی خودشو جابه جا کرد رو میز
_میگم امیر علی انگار میلاد دختره رو لب پر کرده!
با بیخیالی،شونه ای بالا انداختمو،گفتم:
_به تخم مرغا تو یخچال...
محکم زد پشت سرم، که باعث شد سرم بخوره تو میز...
از عصبانیت سرخ شدم ،رضا فهمید وضعیت چه جوره ،سری فلنگو بستو رفت...
گوشه ی پیشونیم کمی ورم کرده بود کمی ماساژش دادم ،لعنتی به رضا فرستادمو بلند شدم رفتم تو آبدار خونه ،از تو فریزر تیکه یخ بیرون آوردمو ،گذاشتم تو پلاستیک....
خواستم بزارم رو پیشونیم که یکی باپازد پشت باسَنم...
فریادی زدمو بر گشتم تا اون شخصو بگیرم زیر چکو لگد...
که باچهره ی خندون امیر مواجه شدم...
از تعجب دهانم بازمونده بود .
یعنی کار امیر بود؟!!
romangram.com | @romangram_com