#پسرای_بازیگوش_پارت_53

_چی باید بگم؟
از حرکات خشکم ،خوشش نیومد از روی پام بلندشد ...
بادلخوری گفت:
_خیلی خودتو دسته بالا میگیری.
لبخند مغروری زدم
کیفشو از روی میز چنگ زدو به بازوم کوبید.
از عصبانیت میلرزید...
_تو باخودت چه فکری کردی؟ من اگه بخوام هزارتا پسر جلو روم پر پر میشن...
_فعلا که داری برای بامن بودن خودتو جــر میدی.
جیغی از سر حرص کشید...
_من خودمو جر میدم؟حالا نشونت میدم ،وقتی گفتم، ددیم قرار دادهاشو، باهات لغو کنه اون وقت معنیه جر دادنو میفهمی.
بلند شدمو ،خیلی خونسرد نگاهش کردمو گفتم:
_هر غلطی میخوای ،بکن.

باعصبانیت از اتاق خارج شد...
گوشه ی ،کتم رو تکوندمو،
نیش خندی به دخترک دیوانه زدم ،اگر ددیش قراردادشو لغو میکرد کلی ضرر میکرد.



romangram.com | @romangram_com