#پسرای_بازیگوش_پارت_143
_دریارو چکار کنیم؟
میلاد_میزاریمش مهدکودک
_نه نه اصلا ،مگه این دوربین مخفیایی رو که از مهد کودکا میزان نمیبینید؟ اصلا به مهد فکرم نکنین.
رضا_منم موافقم،مثل همیشه یکیمون کنارش میمونیم دیگه...
میلاد_نه اصلا حرفشو نزنید ،دوباره کارامون عقب میفته.
_پس چکار کنیم؟
میلاد بلندشدو به سمت اتاقش رفت وگفت:
_شب درموردش حرف میزنیم ،بزار اون دوتاهم بیان عقلامونو جمع کنیم ببینیم چی میشه..
رضا_منم موافقم.
_توام که باهمه چی موافقی
رضا_پس ناموافق باشم؟ میگم امیر هرچی سنت بالا میره اخلاق گندتم گندتر میشها...
پرتغالو از تو سبدی که روی میز بودو برداشتمو سمتش پرت کردم.
تو هوا قاپیدشو دوباره سمت خودم پرتابش کرد ،قـــــشنگ ترکید وسط پیشونیم...
خنده ی رضاو میلاد به هوا رفت،دوتا پرتغال برداشتمو دونه دونه سمت جفتشون پرتاب کردم
میلاد و رضا سمتم حمله کردن،میلاد روی شکمم نشستودستامو زیر پاهاش نگه داشت رضاهم بالا سرم نشستو پوست پرتغالو تو چشمم فشار میداد....
با فریادگفتم:
_کـــــــورشدم ،رضا بلندشم زندت نمیزارم
romangram.com | @romangram_com