#پسرای_بازیگوش_پارت_113
حسین _بریم ،قبل از این که منصرف بشیمو دوباره بدبختیامون شروع بشه.
میلاد_من زودتر میرم جایی کار دارم
منتظر خداحافظیمون نشدو جیـم زد،رضا هم گوشی به دست با شخص ناشناسی صحبت میکردو قرار میذاشت
رضا_بچها شما بریدمن بایکی از دوستام قرار دارم ،از دور دستی برامون تکون دادو رفت.
_حسین!
_ها؟
_اینا چشون بود؟
_نمیدون
مظلوم نگاهش کردم
_بمونیم
جواب نگاه مظلوممو با عصبانیت داد
_بمونیم چی بشه؟
_بفهمیم کی دریا رو میبره،خدایی نکرده دست آدمای ناجور نیفته.
دستی به چونه کشید
_باشه قبول اما شرط داره!
_چه شرطی؟
_بچها نفهمن!
چشمکی بهش زدم
romangram.com | @romangram_com