#پسرای_بازیگوش_پارت_101

بهترین صدایی بود که تابه حال تو عمرم شنیده بودم نگاهی به پشت سرم انداختم امیر علیو میلاد بودن که برای دفاع ازم سینه سپرکردن

چشمتون روز بد نبینه ،جافی پوش بود که سمتمون حمله کردن ،میلاد دید اوضاع خرابه
داد زد فرار کنیدو خودش جلو تر دوید ،منو امیر علیم پشت سرش
خـــــــاک تو سر من،چه قدر خوشحال شدم گفتم دوستام پشتم دراومدن...
اوناهم که از من رقــــو تربودن!
امیر علی پشت سرشو نگاه کرد
امیر علی_اوه اوه ،لشکر ارازل افتادن پشت سرمون
از دویدن زیاد به نفس نفس افتاده بودیم...
ادای امیر علیو دراوردم
_کی بود میگفت؟ (سگ کی باشی)
_رضا بدو حرف نزن ،این داغونه یه قمه دستشه قد هیکلت ،میزنه نصفمون میکنها!
از بیمارستان زدیم بیرون ،میلاد باسرعت نور فرار میکرد از دید ما که خارج شده بود!
ارازلم فهش میدادنو پشت سرمون میومدن،امیر علیم یه چند دقیقه یه بار برمیگشتو ،میگفت ،خودتونید....
یکیشون خیلی گنده بود ،میدوید شکمش بالا پایین میشد ،تقریبا تا نزدیکای صورتش میرسید .
نزدیک ماشین امیر علی بودیم ،قفل ماشینو زدو سریع سوار شدیم و درارو قفل کردیم ،امیر علی سریع ماشینو روشن کردو حرکت کرد ،ارازل همچنان پشت سرمون میدویدن .
گلوم خشک شده بود ،با امیر علی نگاهی بهم انداختیمو شروع کردیم خندیدن...
عجب شبی بودا!
واااای قرار بود بریم

romangram.com | @romangram_com