#پسران_مغرور_دختران_شیطون_پارت_95


همه شروع كردن به دست زدن ...

مامان روى سرمون نقل مى ريخت

_ بس كن مامان

مامان _ هيس ...

نوبت پندار و صحرا شد عاقد براى اولين بار از صحرا پرسيد اما صحرا جوابى نداد

....

محضردار _ عروس خانوم بنده وكيلم ؟

صحرا _ ...

محضردار _ براى بار دوم ميپرسم ، بنده وكيلم شمارو به عقد آقاى پندارادمنش با مهريه مشخص در بياورم ؟

صحرا _ ...

محضردار _ براى سومين بار و آخرين بار ميپرسم ، وكيلم ؟

صحرا _ ...

چش شده اين چرا بله نميگه ، نكنه پشيمون شده باشه ، خداجون خواهش ميكنم ، وايى صحرا بله رو بگو همه چى رو خراب نكن

با ترس به چشماى صحرا خيره شدم

اتاق را سكوت برداشته بود

romangram.com | @romangram_com