#نقاب_من_پارت_163
-اگر دوست داري خودتو به کشتن بدي مسئله اي نيست خودم ميکشمت يه جماعت از دستت راحت ميشن
پوزخندي زدم و نزديکش شدم و گفتم:
-سامي من الان به يه سري از ادما مشکوکم الان من به خود تو هم مشکوکم
-به خواطر اين که ديوونه اي
-سامي من......
صداي لورا منو ساکت کرد لورا از پله ها ميومد پايين و گفت:
-سامي کجا رفتي تنها بودم خيلي ترسيدم
لبخندي زدم سامي لورا رو بغل کرد اروم سرش رو بوسيد و گفت:
-ترس چرا عزيز دلم من هميشه پيشتم
بعد منو نگاه کرد و گفت:
-راستي سونيا اين ماشيني که دم در پارکه مال لوراست؟
خنديدم و سوئيچ رو نشون دارم و گفتم:
-نوچ هديه رئيسه به خود خودم
قيافش پر از تعجب شد و گفت:
-اوه اوه چه غلطا
پامو کوبيدم زمين و گفتم:
-ا سامي
لورا خنديد و گفت:
-سونيا بهتره بريم الان دنيل مياد خونه
باشه اي گفتم که سامي يه نگاه به لورا انداخت و گفت:
romangram.com | @romangram_com