#نقاب_من_پارت_153
توچشمام نگاه کرد و با شيطنت به فارسي گفتم:
-من عاشق توي ديوونه ي خول و چل شدم
با تعجب نگاهم کرد و بهش گفتم:
-ديدي خودت اومدي دنبالم کي گفت من اومدم؟
ديد ضايع شده با لکنت گفت:
-نه نه نه من نه...
اروم دست رو گونش گزاشتم و گفتم:
-بر ميگردم بهت قول ميدم
تو چشمام نگاه کرد اخمي کرد و خودشو جلو تر کشيد نرم موهامو بو کشيد دستامو گرفت و با چشماي بسته و لحني محکم گفت:
-بهم قول دادي که برگردي من بهت اعتماد دارم
اينو و گفت و با سرعت هر چه تمام از عمارت خارج شد
مغزم هنگ کرده بود دستام ميلرزيدن قلبم يه جوري شد
يه لبخند شيرين گوشه لبم جا خشک کرد
لورا به من رسيد و سوتي زد و گفت:
-اوووووو قيافشو نگاه کن چه لبخنديم ميزنه
به لورا نگاه کردم موهاشو فرق گرفته بود يه لباس تنگ قرمزم تنش بود با ديدنش سوتي زدم و گفتم:
-چه ميکنه اين زن براي ديدار عشقش
با خجالت سرشو پايين انداخت و گفتم:
-قيافشو نگاه چه خجالتيم ميکشه باز اين به من ميگه
سرشو بلند کرد و گفت:
-خوب ديگه بريم
-ماشين داري؟
romangram.com | @romangram_com