#نقاب_من_پارت_128
دوباره همه نگاه ها غمگين شد به نيم رخش نگاه کردم مثل هميشه خالي از احساس ولي چشمانش چيز ديگري ميگفت
اهورا آخ چي کردي با زندگيمون چيکار کردي با من،
با مني که يه روز پر انرژي مثبت بودم ولي الان دارم به خودکشي فکر ميکنم
و مطمئنم غم تو چشمانشم براي من نبود
لورا روي پاهاي سامي خواب بود
عصبي به سامي گفتم:
- مگه کوري يا حس نداري که دختره رو پات خوابيده و سردشه؟ نشستي اينجا بر و بر منو نگاه ميکني که چي ؟ ببرش تو اتاقش يالا
ساميار بلند خنديد لورا يه تکوني خورد ولي باز خوابيد و ساميار به شوخي گفت:
-کي ميشه اون روز که من تو يکي رو بگيرم زير چک و لگد جوري که خون بالا بياري و بهت بفهمونم من برادرتم با من درست حرف بزني؟
پوزخندي زدم سيگاري رو از جيبم در اوردم و روشن کردم سنگيني نگاه کسي رو حس ميکردم
سرم رو بالا اوردم يا جفت چشم مشکي براق زل زده بود به من، سرم رو به طرف ساميار کردم و در جوابش گفتم:
-منو از آتيش نترسون جوجه، من خود جهنمم
بلند شدم سويي شرتم رو پوشيدم هندزفري رو تو گوشم گذاستم اهنگ مورد علاقم رو پلي کردم و پک ديگه اي به سيگار زدم
ميخواستم يه کم قدم بزنم که سارينا گفت:
-سونيا منم باهات بيام؟
-نه
-اخه چرا؟تنهايي ترس داره اين وقت شب اونم تنها
زل زدم تو چشمش و گفتم:
-تاحالا شنيدي ادم از تنها دارايي زندگيش بترسه؟؟ ....در ضمن در مورد تنهايي و شب و تاريکي و قدم زدن بايد بگم من يه ساله اين ريختي زندگي ميکنم هيچ مشکليم برام پيش نيومده
با بغض تو چشمام نگاه کرد و گفت:
-تو اين يه سال که نديدمت چه قدر عوض شدي قبلا دنيات رنگي تر و قشنگ تر بود
آخرين پک سيگارم و محکم تر گرفتم و با لبخند کج گوشه لبام گفتم:
-در حال حاظر سيگار،بارون،اهنگ هاي غمگين ،خيابون،قدم زدن، تنها،اونم توي شب ، تنها ترکيب قشنگ زندگي منه
romangram.com | @romangram_com