#نقاب_من_پارت_126
-عزيزم برامون يه اهنگ ميزني؟؟
به تکون دادن سرم اکتفا کردم ساميار گيتار رو به دست من داد
با دستم تار هاي گيتار رو نوازش ميدادم که باعث شد همه ساکت بشن
مثل هميشه چشمامو بستم و شروع کردم به خوندن:
-شبت بخير تو اين شبا که نيستم
بخواب با اون من با چشم خيسم
تموم شب هام صبح ميشن به ياد تو
ميدونم حتي حال من مهم ني واس تو
شبت بخير ببند چشماتو اروم
ميدونم بعد من خوشحالي با اون
نه حتي ياد من رد نميشه از سرت
×چشمانم راباز گردم نيم نگاهي بهش انداختم ولي او غمگين بود ادامه دادم:
-يه وقتي من بودم ارزوي هرشبت
خيلي وقت بود که نداشتمت تورو
خيلي وقت بود ميخواستي بهم بگي برو
رفتم تا کار تو راحت بشه
نفهميدي دلم از دوريت چي ميکشه
يکي شبا بيداره به ياد تو وقتي ميخوابي
همه شبو سر ميکنه با تنهايي و بيتابي
واست مهم نبود خوب ميدونم اينو
گرفتي از من تموم زندگيمو
نه فکر من همش جلو چشاي من بودي
×با پوزخند که با طعنه همراه بود گفتم:
-نميدونستم از من ميبري به اين زودي
واست مهم نبود خوب ميدونم اينو
گرفتي از من تموم زندگيمو
شبت بخير تو اين شبا که نيستم
تو بخواب با فکر اون من با چشم خيسم
تموم شب هام صبح ميشه به ياد تو
شبت بخير ببند چشماتو اروم
romangram.com | @romangram_com