#_نبض_احساس_پارت_87
امشب سامان جليلي توي برج ميلادکنسرت داشت.بعدازاين همه کاربراي هممون خوب ميشد.امين وغزل که گفتن نميان.چون غزل 5ماهش شده بودواين وراون وررفتن براش سخت بود.بليطاروسفارش دادم.براي ساعت8شب بودوصندلي جلورورزوکرده بودم.
به همه هم خبردادم خيلي خوشحال شدن.
يکم که کاراروراست وريس کردم ازشرکت زدم بيرون.
سرراه شيريني گرفتم ورفتم خونه نازنين.باباش بارهاخونه بودن.
_سلام
پدرنازنين:سلام پسرم خوش اومدي.
رها:سلام اميرخوبي؟
_ممنون شماخوبين؟شرمنده مزاحم شدم.
پدرنازنين:اين چه حرفيه پسرم.بياتو...چرازحمت کشيدي؟
شيريني رودادم دست رهاوباهم رفتيم داخل سالن.
پدرنازنين:خب پسرم خوبي؟کاراخوب پيش ميره؟
_خداروشکرهمه چي خوبه...
romangram.com | @romangram_com