رمان منشی مدیر

#منشی_مدیر_پارت_71


- اشکالي نداره دوبار شما به من کمک کرديد يه بار هم من به شما کمک ميکنم

- مرسي لطف ميکنيد

- خواهش ميکنم خانم.....

- رسام

- بله خانم رسام.. الناز به شما چيزي نگفته؟

- درباره ي امشب که قراره بهتون جواب بده

- بله ميترسم يه بار بگه نه

- نترسيد فقط شما قدر الناز رو بدونيد دختر خوبيه متين و محجوب و مودب و خانم

لبخندي زد و گفت: خيالتون راحت باشه.

- اميدوارم خوشبخت بشيد

- ممنون.. خانم رسام راهنمايي کنيد که از کدوم طرف برم

- چهار راه بعدي پياده ميشم خيلي مزاحم شما شدم.

- تعارف نکنيد خانم رسام. تا منزل مي رسونمتون فقط بگيد کدوم طرف؟

- اخه راهي نمونده شمام از مسيرتون منحرف ميشيد

- من بايد يه جوري خودم رو سرگر م کنم تا ساعت نه بشه و با اقاي گلچين تماس بگيرم اصلا احساس نکنيد که مزاحم من شديد. گذشته از اون من خيلي خوشحالم که مي تونم يه طوري محبت هاي شما رو جبران کنم مي دونيد شما با اين ارامش و خونسردي به منم ارامش ميديد قبل از اينکه شما رو ببينم خيلي دلشوره داشتم ولي الان ارومترم


romangram.com | @romangram_com