#ملودی_زندگی_من_پارت_148
خندیدم و به پشتش ضربه ای زدم.
- ملی چرا دهنت مثل غار باز مونده؟!
همه خندیدن. ملینا همچین جیغ کشید که پرده های گوشم پاره شد؛ امروز عجیـــب تو فاز جیغ کشیدنه!
ملینا پرید بغلم و بوسم کرد.
ملینا: عاشــــقتم، مرسی.
در جواب بوسیدمش و گفتم:
- خواهش اما باید از بابا و مامان تشکر بکنی، من کاره ای نبودم.
ملینا: دست هرسه تاتون درد نکنه.
در ماشین و باز کرد و داخلش نشست. چقدر ذوق کرد! خب منم زمانی که برای اولین بار، بابا برام مزدا3 خریده بود خرذوق شده بودم!
بعد از کلی ماچ و بوسه از طرف ملینا رفتیم بالا و تا ساعت دوازده کوبوندیم و رقصیدیم.
کم کم مهمونا قصد رفتن کردن. دوستای ملینا هم زمان با هم رفتن؛ من و ملینا تا دم در حیاط باهاشون رفتیم.
گلنوش و گلناز و کامیارم رفتن. قبل از رفتن تو دو تا ظرف در بسته باقی کیک و ریختم و بهشون دادم.
- گلناز این ظرف کیک برای توهه. مرسی که اومدی. به آقا کیوان سلام برسون و از طرف من لپ های تپلی کوروش.
گلناز: حتما، خیلی زحمت کشیدی. به دایی و زن دایی سلام برسون.
- چشم.
به گلنوش و کامیارم ظرف دیگه و دادم.
- بچه ها به عمه سلام برسونین؛ مرسی بابت کادو.
کامیار: قابلی نداشت ملو آزاری.
- ملو خودتی! آزاریَم ...
گلنوش: ای بابا. نصف شبیم ول کن نیستین؟ مرسی ملودی تو هم سلام برسون، شب بخیر.
براشون دست تکون دادم و گفتم:
- شب شمام بخیر، خداحافظ.
romangram.com | @romangram_com