#ملودی_زندگی_من_پارت_114

شماره بابا رو گرفتم؛ بعد از سه بوق جواب داد.

- الو بابا؟ سلام، کجایی؟

بابا: سلام، تو راه نمایشگاه. چی شده؟

- بابا به یه آقایی به نام حمید گفته بودم 206 انتخاب کردم و سفارش کردم که بابام میاد برای تسویه. بگو رنگشو می خوام عوض کنم. اگه اماده مشکی داشت بگیر وگرنه همون رنگ قبلی.

بابا: باشه، چقدر هولی! همین امشب که نمیتونم بگم بیارن؛ باشه برای فردا.

- باشه خداحافظ.

بابا: خداحافظ. چیزی نمی خواین بگیرم؟

- اومــم ... نه همه چی داریم؛ داری میای لطفا چند تا چی توز موتوری بخر.

بابا: باشه.

تماس و قطع کردم. روی کاناپه نشستم و تی وی و روشن کردم و کانالا رو زیر و رو کردم. کوفت نداشت! زدم من و تو.

بابا: باشه.

زدم من و تو؛ برنامه من و تو پلاس بود. یکدفعه چهره تیام رو صفحه پخش شد و بعد بقیه بچه های من و تو! داشتن ادای کلیپ آهنگ "گانگام استایل" رو در میاوردن.

چقدر اینا جوکن! خیلی ازشون خوشم میاد، بچه های دوست داشتنی و مهربونین!

تصویر پریسا اومد که ژست گرفته بود و باد به موهاش میخورد که یکدفعه دوربین اومد پایین. صدای خنده م کله خونه رو برداشت. سیاوش داشت تند تند فوتش می کرد؛ من فکر کردم پنکه ست که داره موهاش و باد میزنه!

ملینام وقتی صدای زیاد تی وی و شنید اومد پایین. دقیقا همون لحظه که سیاوش داشت فوتش می کرد اومد.

ملینام با دیدن این صحنه خندید. پشت سرشم مامان اومد و ...

خیلی قشنگ اجرا کردن، خوبیش اینه که برنامه های آموزنده ای داره و من برنامه هاشو خیلی دوست دارم.

یه ذره دیگه تلویزیون نگاه کردم و کانا بالا- پایین کردم اما چیز سرگرم کننده ای نداشت؛ اهنگم پخش نمیشد هر کانال میزدم.

حوصله ام سر رفته بود؛ رفتم تو اشپزخونه ظرفا رو از تو ماشین ظرف شویی بیرون آوردم و خودم شستم.

دوباره پای تلویزیون نشستم و ایندفعه فیلم دیدم.

صدای چرخیدن کلید اومد. سرمو سمت در برگردوندم؛ بابا بود. سلام کردم و همراهش رفتم تو اتاق کارش. در مورد جا و نحوه برگزاری تولد ملینا حرف زدیم. قرار شد بابا فردا کیک معمولی از شیرینی سرا "بی بی" سفارش بده. کیکاش حرف ندارن؛ مخصوصا کیک شکلاتیش. اومـــم، هوس کردم.

مامان صدام کرد که برم کمکش کنم؛ مشغول تفت دادن پیاز بود.


romangram.com | @romangram_com