#ملیسا_پارت_75

مثلا چی بگم؟ بگم بدجور ه*و*س قلیون کردم؟
- خب یه سری کار دارم. ممنون از ناهار خوشمزتون.
از جام بلند شدم و مائده و متین هم متعاقبا بلند شدن.
***
بعد از کشیدن یه قلیون پرتقال و نعنا، به سمت خونه روندم.
همین که ماشین رو وارد خونه کردم، با دیدن ماشین آرشام پفی کشیدم. "وای خدا، کی میشه راحتم کنی؟" وارد سالن شدم.
آرشام رو به روی مامان نشسته بود و باهاش حرف می زد. با دیدنم سکوت کردن و فقط شنیدم مامان آروم گفت:
- بیا، خودش اومد.
- سلام.
هیچ کدوم جوابم رو ندادن و مامان در حالی که با خشم نگاهم می کرد گفت:
- بیا این جا بشین.
- نه ممنون، خستم.
- ملیسا اون روی سگ منو بالا نیار.
به آرشام که با پوزخند نگاهم می کرد خیره شدم و گفتم:
- تو که روی سگت واسه من بیچاره همیشه بالاتر از همه ی روهاته!
- درست حرف بزن، دیگه پررویی هم حدی داره.
- دقیقا مامان، این حرفم به آقایی که رو به روت وایستاده بزن.
بعدم بدون این که منتظر جواب مامان باشم، به سمت اتاقم رفتم.
قبل از این که در اتاق رو ببندم یه کفش لای در گیر کرد و بعد آرشام محکم به در تنه زد و وارد شد.
- هوی، چته وحشی؟
- وحشی؟ هه، وحشی! ببین کی به کی میگه.
- خب من به تو می گم.
- ملیسا خوب گوشات رو باز کن، فکر دور زدن منو از سرت بیرون کن. اون دفعه هم بهت گفتم، من دست رو هر چی بذارم مال منه.
- اوه اوه، نگو ترسیدم. منو تهدید می کنی؟
- آره، ولی نذار این تهدیدا از قالب حرف خارج بشه و عملی بشه.
پوزخندی زدم و گفتم:

@romangram_com