#مانده_ام_جذبت_شوم_یا_دفعت_کنم_پارت_19

ـ صبحونت آمادس... میای پایین یا به سیما بگم برات بیاره بالا...؟

کشوی کمد دیواریم رو بیرون کشیدم...

یه تاپ رکابی مانند نارنجی رنگ کشیدم بیرونو و انداختم روی تخت....

کمد دیواریم رو باز کردم و هم زمان جواب زینت رو دادم...

ـ بگو بیاره بالا....

ـ باشه.... چیزی نمیخوای؟

ـ مرسی...

عقب گرد کرد و رفت بیرون....

شلوار لی یخی رو با یه مانتوی سیاه ساده همراه با یه شال نخی سیاه رنگ انتخاب کردم.....

بعد از پوشیدن تاپ و شلوارم روی صندلی نشستم و موهامو کامل خشک کردم...

مشغول اتو کشیدن موهام بودم که زینت وسیما وارد شدن...

یه نگاه گذرا بهشون انداختم....

سینی صبحونه رو روی میز گردی که برای مبل ست کرده بودم ،گذاشت...

ـ چیزه دیگه لازم ندارین خانم؟

ـ نه میتونی بری...

سیما رفت بیرون....

رو به زینت گفتم

ـ سهراب رفته؟

ـ اره... ساعت 7 صبح رفت... اقا هم پایین مشغول خوردن صبحونه اس...

نگاه سردمو به زینت دوختم.

اتو رو روی میز تقریبا پرت کردم و از روی صندلی بلند شدم...

روبه روی زینت ایستادم


romangram.com | @romangram_com