#من_یا_اون_پارت_27
من: آها....خب؟
-زنگ زد گفت حتما میخواد ببینتم... تو رو خدا... الان داره میاد دم خونه دنبالم...
من: خب پاشو بیا باهاش برو دیگه...
-خره من پیش سهیلم...
من: آها....الان جلوی اون داری حرف میزنی؟
-وااااااااای تو چرا انقد خنگ شدی؟ معلومه که نه.... به بهونه ی آب انار پیچوندمش...
من: حالا من باید چیکار کنم؟
-بیا به جای من برو باهاش بیرون.... ببین چی میگه بعد بهم بگو. سعی کن مثل من باشی...
من: نه.... ترنم من نمیتونم...
-تبسم خواهش میکنم ازت... من تا حالا چیزی ازت نخواستم...
من: آره جوووون خودت... کی میاد؟
-واااای عاشقتم. ببین شمارشو بنویس... بدو سهیل داره میاد...
تند تند شماره رو نوشتم و ترنم هم سریع گفت:
romangram.com | @romangram_com