#من_تو_او_دیگری_پارت_88
ارمیتا:اینکه فرصت حمله به کسی نمیدم خوبه...
برانوش:ممکنه بعدا پشیمون بشی....
ارمیتا:راجع به بعدا....بعدا فکر میکنم!
برانوش لبخندی زد و گفت:شما خانم ها اصولا موجودات غریبی هستید... هیچ وقت نمیشه شناختتون.
ارمیتا: حداقل نما نیستیم...
برانوش : شایدم باشید...
ارمیتا: شما اقایون به طور قطع هستید!
برانوش: این قطع از کجا میاد؟
ارمیتا: از دیده ها... توصیفات بصری... سمعی... به خانم ها تو جامعه ظلم میشه... وکسی هم جوابگو نیست.
برانوش: ظلم به ... مکثی کرد وگفت:به قول شما مردنماها اشکالی نداره؟
ارمیتا:چه ظلمی؟
برانوش: شما از من چی میدونید که به یقین از ارزش نداشتن و مرد نما بودنم حرف میزنید...
ارمیتا به چشمهای او خیره شد... دیگر رنگ شیطنت و کنجکاوی دران مشخص نبود.
برانوش کمی به جلو خم شد و گفت:بعضی وقتا علت همه ی این بدی ها وظلم ها بخاطر وجود معلول هاست...!!!
ارمیتا: معلول؟؟؟
برانوش : شما وقتی از زندگی کسی چیزی نمیدونید بهتره قضاوت نکنید...
ارمیتا: شنیدن حرفهای حق به جانب یطرفه کمکی به قضاوت ندونسته ام نمیکنه...
برانوش دیگر واقعا عصبی شده بود... یک لحظه چشمهایش را بست وباز کرد.
چشمهایش در نگاه ارمیتا قفل شد... نگاهی که بیشتر از این حرص دادن ل*ذ*ت میبرد هرچند برانوش نبود که برای این نگاه اسم میگذاشت و ان را ل*ذ*تی از حرص دادن یک مردنما نمیداسنت... ولی خود ارمیتا که میدانست...
برانوش نفس عمیقی کشید وگفت:زندگی من فقط در دو جمله خلاصه میشه... زنی که دوستش داشتم... زنی که دوستم نداشت!
ارمیتا:بدست اوردن دل یه زن کارزیاد مشکلی نیست... مردنماها در این کار تبحر دارن!
برانوش پوزخندی زد وگفت: مردنماها بهم وفا نمیکنن... یهو یکیشون از اون یکی جلو میزنه!
ارمیتا از جا بلند شد وگفت:میرم حساب کنم...
برانوش به رفتنش نگاه میکرد. گام برداشتنش بی عشوه و محکم بود... از ان چیزی که فکر میکرد خیلی سخت تر بود!!! خیلی بیشتر ازخیلی... هر دختر دیگری بود وا میداد... نه تنها که وا نداد... باعث شد او وا بدهد.... از ان شخصیت های پیچیده بود که باید در وجودش احساس را به سختی پیدا میکرد...
از ان دخترهایی بود که دست نیافتنی بود و ... خاک برسر نامزدش!!! دیگر چه میخواست... به قول مرصاد ... اصیل وپاک وپریسنگ ناف...!!! اما درعین حال ساده و محکم... رییس... مدبر... خوش صحبت ... تحصیل کرده... بدون هیچ ارایش بخصوصی جذاب... لوند ... جدی... فقط کمی بی احساس بود!!!
romangram.com | @romangram_com