#لرد_سوداگران_پارت_98
به سختی آب دهنش رو قورت میده و نگاهم میکنه، لعنت به این صورت که بین خانواده این مردا تکرار میشه و من متنفر بودم از صورتم
_نترس نیومدم کاری کنم
سرم و به سمتش خم میکنم که چشماش گشاد میشه
_مگر اینکه کار بدی کرده باشی عمو جان
نیشخند زهر داری میزنم بهش، که صدای هن هن یوسف میاد. برگشتم عقب ،دستش یه سینی بود بطری رو برداشتم و گیلاسم و تا لبه پر کردم، به دماغم نزدیک کردم بوی خاصش تا ته ریم رو سوزوند
_هنوزم بهترینا رو داری
دوباره خندید از اون نوعش که من متنفر بودم وقتی مرد به اصطلاح پدر میزد، انگشت اشارم و روی سرش میکشم
_بار امشبت چیه انقدر بریز و بپاش کردی
حرکت عرق روی پوستش حس کردم ،امیر به سمتمون اومد
_مرداس ، بیخیال مرد. بابام گ*ن*ا*ه داره ممکنه پس بیوفته ها
بعدم شروع کرد خندیدن ، با پریدن پلکم اخمام تو هم رفت و چشمم و بستم ،گیلاس رو یه نفس سر کشیدم و فشارش دادم ، ترک خورد
_کشش نده عمو جان من اعصابم ضعیفه
چشمام و که باز کردم یوسف و امیر رفته بودن، عمو ترسیده به من خیره بود
_مرداس باور کن چیزی نیست که برات..........
تیکه شیشه ای که تو دستم مونده بود و روی زانوش فشار دادم، آه از نهادش بلند شد ولی صدای موسیقی اجازه نمیداد که کسی صداش رو بشنوه
دستم و محکم گرفته بود که نتونم بیشتر فشار بدم ولی زورش به من نمیچربید، بیشتر تو پای نحیفش فرو بردم که شروع کرد به حرف زدن
romangram.com | @romangram_com