#لرد_سوداگران_پارت_97
رو صندلی که گوشه ترین جای ممکن بود قرار گرفتم، چشمم و به سمت بالای پله ها سر دادم نشسته بود و غرق لذت به وسط ویلا نگاه میکرد و من این مرد مریض و بهتر از هر کسی میشناختم
سینی جلوم قرار گرفت گیلاسی برداشتم ،خیره به مایع زرد رنگ بودم که سایه ای رو بالا سرم حس کردم ،سرم و کج کردم
_از این طرفا اژدها
بلند شدم قدش به زحمت به سینم میرسید کمی عقب رفت و سرش و اورد بالا
نگاه تمسخر آمیزی به هیکلش کردم
_بهت ساخته یوسف
جوری میخنده که حالم بهم میخوره از دیدن دندونای سیاهش
_چی میخوری؟ یا بگم بسازنت
گیلاس رو برعکس رو شونش میذارم که شبیه طاقچه شده از بس چاقه
_یکی از صد سالهات و بیار نه این اشغالا
رفت و من برگشتم دوباره به سمت بالای پله ها نگاه کردم ولی اینبار بهم خیره بود با چشمای درشت ترسیده، پوزخند تمسخر آمیزی زدم
دستش و برد بالا بهم اشاره کرد ولی نتونست لرزشش رو نشون نده ،به آهستگی پله ها رو بالا رفتم ،بهش که رسیدم ویلچرش و به سمتم برگردوند و خیره نگاهم کرد
_مرداس
_عمو جان ........هه
لرزش کم تنش رو میبینم ولی بروی خودش نمیاره ،همچنان خیرم بهش ولی اون نگاهش دو دو میزنه
_اینجا .......چی میخای؟
_عیبی داره اومدم به عموم سر بزنم؟
romangram.com | @romangram_com