#لرد_سوداگران_پارت_111
شوکه نگاهم کرد ،بعد بلند زد زیر خنده،انقدر قهقهه زد که به سرفه افتاد
_آخه احمق من چطوری میتونم افعی رو بکشم، بعدم پنجره خونه افعی از مال توم بهتره
دستم و کردم تو جیبم و گلوله رو دراوردم انداختم رو پاش
_گلوله رو نگاه کن،مثل موشک میمونه ،حکاکیش و برام در بیار، یه نوع خالکوبی خاصیه
_چقدر خوشگله
با صدای ویدا برگشتم سمتش ،بالا سرم ایستاده بود و به یزدان اخم کرده بود
_لطف میکنید بلند شید،غذا بدم بخوره بجای گلوله
یزدان دستش و رو لبش کشید تا نخنده این دختر حتی بلد نبود تیکه بندازه ،گلوله رو تو جیبش گذاشت و به سمت در حرکت کرد
_مراقب خودت باش مرداس مدتی تو خونه بمون،امین برات محافظ فرستاده
_نخاله ها رو جدا کن بفرست برن
_اخه احمق امین برای تو کد اشتباه میفرسته!
خودم و یکم عقب کشیدم و نشستم رو کاناپه ،به سینی رو پا ویدا نگاه کردم،قرار بود با دستاش به من غذا بده
_دستاتو شستی؟
زمزمه وار با خودش حرف میزد ولی میشنیدم چی میگه
_پرهام درست میگفت وسواس داری
_اره درست میگفت
سریع سرش و بلند کرد و زل زد تو چشمام
romangram.com | @romangram_com