#لمس_خوشبختی_پارت_78
-دیونست
***
زن با کلافگی گفت:
-شما چرا انقدر معذب عکس می ندازید؟ برای عروسیتون اتلیه کجا رفتید؟
مظلوم گفتم:
-اتلیه نرفتیم
-مگه میشه الان دیگه همه میرن
-خوب ما اصلا عروسی نگرفتیم
زن با تعجب گفت:
-واقعا هنوز هستن دخترایی که قید عروسیو بزنن؟ الان ارزو اکثر دخترا اینه که لباس عروس تن کنن
اروم جوری که نشنوه گفتم:
-منم ارزو داشتم...
غمگین به امیرسام که کنارم ایستاده بود نگاه کردم، اخماشو توی هم کشیده بودو به زمین نگاه می کرد، زن دوباره گفت:
-حتما به جای عروسی رفتید مسافرت
قبل از اینکه من چیزی بگم امیرسام خشن گفت:
-نه خیر خانم، بهتره بریم سراغ عکس ما دیرمون شده
زن پشت چشمی نازک کرد و رو به من اروم گفت:
-چی می کشی از دست این؟
و بعد با صدای بلند گفت:
-خوب خواهشا درست ژستارو بگیرید که کارتون زود تموم بشه، شما اقا دستتونو بزارید پشت کمر خانم، خانم شما هم دستتو بزار روی سینه اقا ، اهان خوبه حالا سرتو یکم بگیر بالا و چشماتو ببند، افرین اقا حالا شما با احساس به لب های خان نگاه کن، بچه ها یکم با احساس تر، خوبه خوبه
و بعد صدای چیک چیک عکس از زاویه های مختلف، واقعا معذب بودم و گرمای بدن امیرسام معذب ترم می کردف عجب غلطی کردما همش تقصیر این تاراست منو بگو حرف کیو گوش کردم، حالا خداکنه این عکاسه بیشتر از این گیر نده
-خوب تموم شد سریع بریم برای عکس بعدی ، اقا شما کتتو در بیار بشین روی زمین پاهاتو دراز کن یکی از دستاتو به عقب تکیه بده کتتم بزار کنارت، خانم شماهم طوری که زاویه قائم درست بشه کنارشون بشین، خوب حالا خانم یک دستتو به زمین تکیه بده و کمی خم شو به سمت عقب، صورتاتون مقابل هم، خوبه اقا شما چونه خانومو توی دست بگیرید و انگشت شستتونو بزارید روی لبش ، خان شماهم به چشماشون نگاه کن اقا نگاهت به لب خانم باشه... خوبه حفظش کنید تا عکس بگیرم
-مرسی مرسی تموم شد
نفسمو بیرون فرستادم و اروم بلند شدم، امیرسام دستی بین موهاش کشید و گفت:
-خانم کولر روشنه؟
زن با تعجب نگاهشو از دوربین گرفت و گفت:
-اقا یک ماه دیگه زم*س*تونه کولر کجا بود؟
امیرسام کلافه گفت:
-اگه تمومه بریم دیگه
-نمیمونید عکسارو انتخاب کنید؟
romangram.com | @romangram_com