#کینه_عشق_پارت_99
ان شاه تند حمله که خورشید شیر گیر/پیشش بروز معرکه کمتر غزاله بود
ساحل با ذوق دستاش رو به هم کوبید و گفت:دال بده فریماه...جا خوردم و نگاه گنگم رو به ساحل دوختم که گفت:زود باش دیگه...
و من این بیت رو اروم زمزمه کردم: دیدم به خواب خوش که به دستم پیاله بود/تعبیر رفت و کار به دولت حواله بود
سام ادامه داد:دل گفت فروکش کنم این شهر ببویش/بیچاره ندانست که یارش سفری بود
بهروز دنباله ی کار سام رو گرفت:دست از طلب ندارم تا کام من براید/یا تن رسد به جانان یا جان ز تن براید
سالن در سکوت فرو رفت و ساحل متفکر درحالیکه به نقطه ی نامعلومی خیره بود گفت:در غریبی و فراق و غم دل پیر شدم/ساغر می ز کف تازه جوانی سمن ار
مادر جون خنده ای کرد و نگاهش رو به پدر جون دوخت و انگار که خاطره ای دور رو با یاد می اورد خوند:روزگاریست که دل چهره ی مقصود ندید/ساقیا ان قدح ِ ائینه کردار بیار
اقای شهابی ادامه داد:روندگان طریقت ره بلا سپردند/رفیق عشق چه غم دارد از نشیب و فراز
افسانه جون لبخند زد:زاهد از ما سلامت بگذر کین می لعل/دل و دین می برد از دست بد انسان که مپرس
و مشاعره ادامه داشت تا جایی که فقط من موندم و سام....
در حالیکه بیت تو ذهنم اشک به چشمام می اورد خوندم:شراب لعل و جای امن و یار مهربان ساقی/دلا کی به سود کارت اگر اکنون نخواهد شد
romangram.com | @romangram_com