#کینه_عشق_پارت_120
سکوت طولانی شد و من کلافه...و بالاخره بعد از انتظاری که به اندازه ی چند روز برام طول کشید سام سکوت تلخ و زجر اور اتاقک اهنی ماشین رو شکست و اهسته گفت:معذرت می خوام.
زیر لب گفتم:یعنی اینقدر سخت بود؟؟
با زیرکی گفت:خیلی.
متعجب نیم چرخی روی صندلی زدم و کامل به سمت سام برگشتم و گفتم:مگه شنیدی چی گفتم؟؟
با خنده گفت: من گوشام تیزه.
شونه بالا انداختم :برام مهم نیست.
با هوشیاری گفت:چی؟اینکه گوشام تیزه؟؟یا اینکه حرفت رو شنیدم؟؟
موذیانه گفتم:هردوش.
خندید...خنده ای که جسمم رو سوراخ کرد و قلبم رو به اتش کشید...خنده ای جذاب و از عمق وجودش.
بعد از سکوتی طولانی گفت:میشه اون شعری رو که وقتی سوار ماشین می شدم زمزمه می کردی رو بخونی؟؟
romangram.com | @romangram_com