رمان خیس مثل باران

#خیس_مثل_باران_پارت_64

گیتی:_ داداش قربونت برم آروم باش بزار بریم ببینیم چیشده

__ گیسو کجاست خانوم؟؟؟

_ اتاق 323

کیارشو گیتی نزاشتن پرستار حرفشو ادامه بده و سریع راه افتادن سمته اتاقای بخش و آراد پشت سرشون راه افتاد

گیتی:_ داداش تورو خدا آروم باش

__میکشمش اگه راست باشه به خدا که.....

آراد:_ ببخشید آقا

گیتی و کیارش به سمته مرده غریبه برگشتن

آراد:_ میتونم چند لحظه وقتتونو بگیرم؟

کیارش:_ نخیر فعلا کار دارم

__ چند لحظه

_ بفرمائید

__ راستش من خواهرتو رسوندم بیمارستان؛ حالش اصلا خوب نیست؛ بهش تجاوز شده

کیارش یقه آرادو گرفت و چسبوندش به دیوار

کیارش:_ خفه شو عوضی اسمه خواهره منو نیار وگرنه...

آراد هولش دادو عصبی گفت:

__ وگرنه چی؟؟ وگرنه چی؟؟؟ تو چرا حالیت نیست میگم حالش بده؟؟ حیف که...

گیتی:_ داداش بیا بریم الان وقت دعوا نیست

کیارش:_ بعدا حالتو میگیرم

romangram.com | @romangram_com