#جنون_انتقام_پارت_6
-:آقای محترم لطفا مزاحم نشید.....
شاهین:نه.....نه....اشتباه نکنید قصدم مزاحمت نیست فقط برا دوستیه....یک دوستی بارابطه ای جدی...
پری:وااااااااا!!!!!!!!!!!!!!!!
شاهین:والا......هه هه هه هه........
-:ما اگه دوست نخواییم کی رو باید ببینیم؟؟؟
شاهین:بنده رو......من همه جوره در خدمتم.....
دیگه اعصابم رو خرد کرد پسره ی ...باعصبانیت از جام بلند شدم ودست پری رو هم کشیدم وبلندش کردم وگفتم بریم،دیرمیشه.
شاهین:بودیدحالا داشتیم گپ میزدیم....خوش می گذشت؟؟؟
باحرص به طرفش برگشتم و گفتم:برای خوش گذرونی برین سراغ یکی دیگه...اشتباه گرفتید.....
بااین حرؾ دست پری رو کشیدم وبه سمت ساختمان دانشگاه رفتیم هنوزچندقدمی بیشترازشاهین دورنشده بودیم که باصدای بلندی که توش خنده موج میزدگفت
شاهین:حرص می خوری جذابتر میشی..هه هه هه.......
ازحرصم پام رومحکم کوبیدم بزمین وباپری بدون اینکه جوابش رو بدیم به طرؾ کلاس رفتیم.
امروزهم مثل روزهای دیگه باپری تا ساعت هفت دانشگاه بودیم وسرکلاس های مختلؾ رفتیم با این تفاوت که این دل شوره لعنتی از صبح دست ازسرم
برنمیداشت دیگه حسابی خسته وکوفته شده بودیم.طفلکی پری پابه پای من میومدوهیچ جاتنهام نمیزاشت.ماازدبستان باهم دوست بودیم وهستیم خونه پری
دوتاکوچه بالاتر از خونه ی ماست،پری بامادربزرگ ومادرش زندگی میکنه وخونه واسه مادربزرگشه.پدرش وقتی پری پنج ساله بوده فوت کرده واز همون
موقع بامادربزرگش زندگی می کنند،هرجامن بودم پری هم همراهم بود.دبستان،راهنمایی،دبیرستان،کلاس کنکورودانشگاه،مثل دوتاخواهرهستیم.کلاس آخرروهم
پشت سرگذاشتیم امامن ازاین کلاس هیچی نفهمیدم این دل شوره واسترس لعنتی خیلی شدید شده انگاراتفاقی میخواد بیفته.خیلی بیقرارشدم دلم میخواد
romangram.com | @romangram_com