#جنگ_میان_هم_خون_پارت_64

_ بانو به نظرم این لباس خیلی به شما می‌آید؛ نظر شما چیه؟

سری تکون دادم با لبخند ملیحی بهش خیره شدم و شروع کردم به تحسین کردن سلیقه‌اش:

_ واقعا سلیقه عالی داری!

با ذوق گفت:

_ با آرایشی که مد نظرم هست عالی تر هم میشه.





خندیدم و سری به نشونه‌ی تایید تکون دادم. لباس رو روی تخت گذاشت و با وسایلی که همراهش آورده بود، به سمتم اومد.

کنجکاو درحالی که بهش نگاه می‌کردم، گفتم:

_ اسمت چیه؟

_ اسمم نووا هست ملکه.

و بعد از حرفش، وسایل‌هاش رو روی میز گذاشت و درحالی که وسیله‌ای رو برمی‌داشت٬ گفت:

_ ملکه؛ چشم‌هات رو ببند تا من شما رو آراسته کنم.

romangram.com | @romangram_com