#جادوی_چشم_آبی_پارت_144
کبین که انگار از این حرف خوشش نیومده بود اخمی کرد.نازلی و ادوراد هم خیلی مهربون و خوب بودند و با خوش
رویی جواب منو دادند. کبین گفت-خوب از امروز سلنا تا شش ماه با ما کار میکنه و امیدوارم که ایشون رو به عنوان
یه عضو جدید بپذیرید.
جسیکا اخمی کرد و با ناز گفت-ولی فکر نکنم یه تازه کار بتونه توی مدت شش ماه موسیقی رو یاد بگیره!
4
خون خونمو میخورد،گفتم-دختر جون من خودم یه استادو درس میدم. حتما کسی که منو اتنخاب کرده میدونسته
چقدر توانایی دارم و بخاطر همین اینکارو کرده،و مطئنم که اونقدری بلدم که تونم با شما هم گروه باشم. صورتش از
خشم قرمز شده بود.و شارلوت هم داشت بهش پوزخند میزد.فهمیدم اونم مثل من از جسیکا خوشش نمیاد.
رفتم پشت پیانو و گفتم-خوب اگه فکر میکین من یه مبتدی و تازه کار هستم پس بزارین یه موسیقی اجرا کنم اگه
بد بود منو راه ندید تو گروه. دستمو اروم روی پیانو میکشدم و صدای موسیقی اتاق رو گرفت... شروع کردم به
خوندن:
It's been said and done
قبل از ما بار ها گفته شده و به پایان رسیده
Every beautiful thought's been already sung
قبلا در مورد تمام افکار و احساسات زیبا خوانده شده
And I guess right now here's another one
و گمون کنم الآن یکی دیگه از اون ها رو داریم
So your melody will play on and on, with best of 'em
پس تو یه ملودی هستی که حالا حالا ها با بهترینشون نواخته میشی
You are beautiful, like a dream come alive, incredible
romangram.com | @romangram_com