#این_مرد_امشب_میمیرد_پارت_91



مهشيد كه انگار از گفتن حرفش پشيمان بود به دهان فرشيد چشم دوخت:

فرشيد_ اگه لازم بود خودش حتما ميگفت خيلى كار زشتيه بشينيم راجب شخصى ترين مسائل يه نفر اينجورى كنفرانس بزاريم



_ الان زنش كجاست؟!



مهشيد_ يلدا تو رو خدا ديگه بيخيال شو نميدونستم اينقدر ها هم پرتى از جريانات واگرنه حرفى نميزدم



من_ خواهش ميكنم فقط بگو كجاست

فرشيد با جديت بحث را با يك جمله تمام كرد



_ هيچ كس نميدونه كجاست



و اين جوابش برايم هزاران علامت سوال به ارمغان آورد بغضم گرفت در دل خودم و احساسم را لعنت كردم

( بى تو سر درد و جنون بى تو بارون خزون بيا برگرد سمت من...



اين شعرو به ياد ژاله گوش ميده




romangram.com | @romangram_com