#این_مرد_امشب_میمیرد_پارت_84




( پسره روانى اوسگول)

_ منشى نامدارى؟

(به تو چه آخه؟!) بى حوصله جواب دادم

_ اينجا مربى ام

و بعد خيلى سريع سمت دوچرخه ثابت رفتم و مشغول شدم براى لحظه اى كه به خودم آمدم معين هم سوار دوچرخه كنارى ام شده بود



_ همين امروز اين مسخره بازيو تموم ميكنى استعفا ميدى

_ متاسفم اينجا نميتونم بگم چشم رئيس من عاشق ورزشم اينجا رو دوست دارم پول خوبى ام ازش در ميارم شما هم فكر نكنم احتياح داشته باشى سوار دوچرخه بشى



_ بد ميبينى با من لج كنى البته خودت مياى معذرت ميخواى و پشيمون ميشى



و بعد رفت ، از پشت شيشه ديدم كه چند دقيقه بعد مايو پوشيده بود و در استخر سرپوشيده شيرجه زد ، فكر كنم حرارت بدنش آنقدر زياد بود كه احتياج داشت در آب سرد بپرد !!!

من هم قبل اينكه از استخر بيرون بيايد وسايلم را جمع كردم و فرار را به قرار ترجيح دادم ...



وقتى به خانه رسيدم آن قدر استرس داشتم كه متوجه جمع كردن همه اسباب خانه نشدم ،

عمه در حال جمع كردن بود و من علتش را نميدانستم

_ چه خبره ؟؟!!

romangram.com | @romangram_com