#این_مرد_امشب_میمیرد_پارت_76


_ گردنتون درد ميكنه؟

_ آره امروز زياد سرم پايين بوده

قهوه را جلويش گزاشتم و گفتم : _ ١ پماد دارم كه معجزه ميكنه سريع عضلات رو تسكين ميده

_ واقعا؟

_ بله

بعد سريع از كيفم پماد را در آوردم و به او دادم تشكر كرد و چند لحظه در سكوت نگاهم كرد:

_ تو چند سالته

_ ٢٢

_ سنت خيلى كمه پس

فرصت نشد جوابش را بدهم با باز شدن در اتاق معين هر دو ايستاديم معين هم كلافه كار بود نگاهى به من انداخت و گفت: چرا نرفتى هنوز؟

_ كار دارم خيلى

_ به شب ميخورى پس با سامى برگرد اگه من يادم رفت خودت باهاش هماهنگ كن

_ ميشه منم بمونم ؟ كمك ميكنم واسه طرح فردا

خيلى قاطعانه گفت: نه

بعد دستش را روى گردن عماد گزاشت: _ خيلى درد ميكنه ؟

عماد در مقابل معين هميشه سر به زير بود

_ نه آقا خوبم

_ ٢ ساعته پس چرا دستت به گردنته؟

romangram.com | @romangram_com