#هیچکسان_(جلد_اول)_پارت_151


مسعود – تو بهش گفتی همچین چیزایی بگه!

سورن با خنده گفت : دقت کردی داری چرند میگی؟!

مسعود حسابی جوش اورد و از جاش بلند شد.منم برای اینکه جلوی دعوا رو بگیرم کنارش وایسادم.سورن همچنان نشسته بود و گفت : تو اون ع*و*ض*ی دوجنسه رو معرفی کردی! حالا می خوای رفع تقصیر کنی؟ من هیچ حرفی با اون ه*ر*زه نداشتم و ندارم.

مسعود – جالبه که تا این حد پُررویی ! نعلی که امیرمحمد داده بود رو تو چاه خونه ی کی پیدا کردیم؟!!! کی رفت درباره ی امیرمحمد تحقیق کرد که آدم بدیه؟!!مطالعاتت هم در این زمینه زیاده... جدیدا هم که موفق شدی یه جن گیر جدید پیدا کنی...واقعا تبریک میگم! خب حالا بگو ببینم نقشه ی بعدی واسه نابود کردن بهراد چیه؟

سورن هم از جاش بلند شد و رو به روی مسعود وایساد.فاصله شون خیلی کم بود.من بین شون قرار گرفتم تا با همدیگه درگیر نشن.

سورن – ذهن باهوشت واسه گرفتن نتایج غلط ، خوب کار می کنه!

مسعود – ثابت کن دروغ میگم!

سورن – اگه خیالت راحت میشه، باشه میگم...آره من با اون ه*ر*زه حرف زدم اما اینو بدون اگه من نبودم بهراد تا حالا مُرده بود.

- بچه ها ! میشه با آرامش حرف بزنید ؟! چرا عین زن و شوهرای پیر همش با هم دعوا می کنید؟

سورن بدون توجه به من، با عصبانیت کتابش رو از توی کیفم برداشت و به طرف در اتاق رفت.درو باز کرد و قبل از اینکه از اتاق خارج بشه گفت :" بهتره اول جلوی سگ تو بگیری." و در اتاق رو محکم کوبید.

مسعود از کوره در رفت و می خواست بره دنبالش اما من جلوی در وایسادم و مانعش شدم.

دوست نداشتم بحث به اینجا بکشه .ای کاش سورن اینجا نیومده بود.هر چند حرفای مسعود منو به فکر فرو برد ...ولی هنوز هم دلیل موجهی برای مقصر بودن سورن وجود نداره! آخه چرا باید با من دشمنی داشته باشه ؟!

نشستم و به دیوار تکیه دادم.چند ثانیه بعد صدای تق تق در رو شنیدیم.یادم اومد که نسترن و کیوان هم اینجان ...چه بد شانسی ای! برای اینکه کسی وارد اتاق نشه ، مسعود بیرون رفت.عصبانی نبودم...فقط بغض گلومو گرفته بود.خیلی سعی می کردم گریه نکنم.از یه طرف به خاطر برخوردی که با سورن داشتیم ناراحت بودم و از طرفی هم ناراحت بودم از اینکه حرفای مسعود و امیرمحمد حقیقت داشته باشن.

غرق در افکارم بودم که متوجه حضور یه نفر توی اتاق شدم.سرمو بلند کردم و دیدم نسترن با یه لیوان جلوم وایساده.لیوان رو طرفم گرفت و گفت : آب قند.

من موندم حکمت این حرکت چی بود ؟! مگه من غش کرده بودم ؟!!! لیوانو ازش گرفتم و روی زمین گذاشتم.

- ممنون.

romangram.com | @romangram_com