#هستی_من_باش_پارت_94


به خودم اومدم. زود سرم و آوردم بالا و گفتم:

ـ چی گفتی؟

ـ می گم داری به چیه من نگاه می کنی؟

جـــان؟!! به چیه تو نگاه می کنم؟ نترس به.... استغفرا...

ـ با توئم؟

ـ جعبه کجاست؟

ـ جعبه چی؟

ـ مثلِ این که مخت ضربه خورده خدا رو شکر خنگ شدیا؟ جعبه کمک های اولیه رو می گم؟

ـ آهان. تو اولین کابینت آشپزخونه.

زود رفتم و جعبه کمک های اولیه رو برداشتم و بردم تو اتاقش. روی صندلی میز توالتش نشسته بود. رفتم یه نگاه به پشت سرش انداختم. پرِ خون بود. زود دستمال رو برداشتم و خون ها رو پاک کردم.

ـ بیا بریم دکتر خیلی خون هست.

ـ یه بار گفتم نمی خواد. این قدر یه حرف و تکرار نکن.

ـ خاک تو سرت به خاطرِ خودت می گم الان می یفتی می میری.

ـ بهتر! از دست تو یکی راحت می شم.


romangram.com | @romangram_com