#هستی_من_باش_پارت_90


ـ نه مردیم تو راه، این روحمون هست که الان این جاست.

ـ کی بهت گفته این قدر بامزه ای؟

با صدای ماشینی که جلوی پامون متوقف شد دیگه جواب ندادیم و هر دو سوارِ ماشین شدیم و ماشین راه افتاد.

ـ وای سارا یه لیوان آب بده.

سارا از تو ماشین یه بطری آب بهم داد. منم بطری رو تا ته سر کشیدم.

ـ خیلی وحشتناک بود.

سامان:

ـ تو که راحت بودی یا چشمات بسته بود یا داشتی گریه می کردی.

ـ به تو چه دوست داشتم.

ـ خفه شو بابا دوست داشتم دوست داشتم می کنه برای من.

سارا:

ـ بس کنید بابا. خوشحال باشید کارت چهار هم کپی شد.

مایکل:

ـ پرسل بفهمه تو چهار ماه چهار تا کارت کپی کردیم با دمش گردو می شکنه.


romangram.com | @romangram_com