#هستی_من_باش_پارت_151
ـ باشه بریم.
بعد از یه ربع ماشین نگه داشت. هر دو پیاده شدیم.
ـ این جا طاقِ نصرت هست. اون طرف طاقِ نصرت یعنی طرف شرق هم میدون کنکورد بین این دو تا خیابان شانزه لیزه هست.
ـ خیلی قشنگه.
هر دو راه افتادیم به سمت طاق نصرت. عجب چیزی بود. عین یه دروازه ی باریک، اما دراز بود. نمی دونم چطوری درباره اش بگم، ولی واقعا قشنگ بود. وقتی رسیدیم نزدیکش با دیدنِ قبری که زیرِ طاقِ نصرت بود گفتم:
ـ این قبر این جا چی کار می کنه؟
به انگلیسی گفت:
ـ این قبرِ یک سربازِ گمنام هست که در جنگ جهانی دوم فوت کرده.
ماشاا... اطلاعاتشم فول هست. از زیرِ طاقِ نصرت گذشتیم و وارد خیابان شانزه لیزه شدیم.
رابین:
ـ دوست داری عکس بگیری؟
ـ دوست دارم ولی دوربین نیاوردم.
ـ من آوردم الان عکس می گیریم و بعد آخر سر می دم برای هر دو تامون چاپ کنن.
دستام و زدم به هم و گفتم:
ـ عالیه.
romangram.com | @romangram_com