#هستی_من_باش_پارت_114
ـ چی درست کنم؟
یه ابروش و داد بالا و گفت:
ـ هات چاکلت.
و بعد از آشپزخونه رفت بیرون. زود دو لیوان هات چاکلت درست کردم و رفتم پیشش که روی مبل جلوی تلویزیون نشسته بود. تا نشستم رو مبل گفت:
ـ یعنی این قدر هات چاکلت دوست داشتی که به خاطرش این طوری کردی؟
ـ اون که آره. هات چاکلت خیلی دوست دارم، ولی اون هات چاکلتام رو از قصد انداخت بیرون. هر دو بعد از خوردنِ هات چاکلت از جامون بلند شدیم. من رو بهش گفتم:
ـ بابت خرید هات چاکلتا ممنون.
ـ به خاطرِ تو نگرفتم. خودمم می خواستم بخورم.
خاک تو سرت که لیاقت مهربون بودن رو نداری.
سامان:
ـ آهان راستی دو بسته هست. هر دو بسته اش رو بذار توی کشویی که خوراکی ها توش هست. تا من راحت پیداشون کنم.
جوابش رو ندادم و یه تا ابروم رو دادم بالا و رفتم سمت در که دوباره گفت:
ـ کجا؟
ـ می رم بیرون.
romangram.com | @romangram_com