#هستی_من_باش_پارت_106
ـ نترس. نمی خورمت.
ـ منم نگفتم که می خوریم، ولی من همین جا می خوابم.
ـ می ترسی؟
آره می ترسم. لعنتی.
ـ برای چی باید بترسم؟ لابد از توئه مردنی؟
تا این و گفتم هجوم آورد سمتم. ترسیدم و دستم و گرفتم جلو صورتم. اومد دستم رو گرفت و با خودش کشوند سمت تختش.
ـ برا چی باید رو تخت تو بخوابم؟
ـ برای این که حوصله ندارم اگه شارل دوباره اومد پشت در سرِ تو رو پانسمان کنم. در ضمن الکی داری می ترسی. من هیچ کاری باهات ندارم راحت بخواب.
ـ نه تو رو خدا بیا کاریم داشته باش.
ـ اگه دلم بخواد باشه.
ـ بمیری.
اومد سمتم. زود رفتم زیرِ پتو.
ـ بلند شو ببینم.
ـ برا چی؟
romangram.com | @romangram_com