#حریم_و_حرام_پارت_81


- می سپارمش دست خودت!

با نگاهش اشاره ای به گارسون کرد و سفارشش رو داد.

گفتم:

- بدون نگاه به مِنو! معلومه مشتری همیشگیشون هستی!

دادبه:

- آره، زیاد میام این جا! البته بیشتر مواقع یازده شب به بعد!

گرفتم منظورش رو!

معمولا از اون ساعت به بعد اکثر کافی شاپا تبدیل می شدن به محیطی با شرایطی ویژه و + 18!

سرم رو انداختم پایین و چیزی نگفتم!

دادبه:

- خب از خودت بگو!

- نگو که تو از من چیزی نمی دونی!!

خندید:

- حتی بیشتر از خودت!

- پس دوست داری از من چی بشنوی؟

دادبه همراه با نگاه خیره اش گفت:

- از من چه توقعی داری؟

- به عنوانِ؟!

دستاش رو روی میز بهم گره زد:

- فعلا یه همراه عاشق....

کمی مکث کرد:

- بعد ها یه همسر عاشق!

- تفاوت این دوتا در چیه؟ همراه و همسر؟!


romangram.com | @romangram_com