#گودبای_تهران_پارت_92
بعد محکم بغلم کرد
بلند با گریه گفتم: ترنم من مامانمو میخوااام ،ترنمممممم من بابای واقعیمو میخواااااام ، بابااااااااا ، ماماااااااان شماها کجایینننننن؟
همونجور که تو بغل ترنم گریه میکردم ثریا اومدو تکیه داد به چهارچوب در
-چی میخوای از جونم؟ چیه الان خیلی خوشحالی نه؟؟؟ احساس غرور بهت دست داد منو تو این حالت دیدی؟ حالا میتونی بری هرررری
ثریا: دلم برات میسوزه
ترنم با خشم گفت: گوروتو گم تا همینجا واست گور درست نکردم
با چشم غره رفت ولی کاملا مشخص بود از ترس رفت
ترنم بلند شد درو بست
گفت: بسته دیگه ، اگه یکم تحمل کنی از اینجا خلاس میشی
زانو هامو بغل کردمو گفتم: مامانمو میخوام
ترنم اومد نشست کنارم با مهربونی گفت: سخته مادر نداشتن سخته ، میدونم! خوب درکت میکنم ولی تاحالا به این فکر کردی که اگه الان مامانت بود چی میشد؟چقدر زندگی براش درد اورد بود! هر روز باید رفتاری سیاوشو تحمل میکرد ، هرروز باید اونو با ی زن دیگه میدید از همه بدتر! هر روز کتک میخورد! زندگی درداورد ، این خونه میشد پر از فریادای مامانت.....شاید خدا اونو زودتر از پیش ما برد تا زجر هایی که منتظرشونو نکشه! نازنین (به اینجای حرفش که رسید ی قطره اشک لجوج از چشمش افتاد پایین)نازنین تو میدونی چقدر سخته ببینی یکی داره مامانتو کتک میزنه! ی عوضی که نمیتونی اسمشو بزاری بابا!! ی چیزی مثل ی ناپدری ، تورو عین سگا از خونش بندازه بیرونو مامانتو با کتک اون تو نگه داره ! میفهمی چی میگم؟(خیره شد تو چشمامو با بغض گفت)نازنین من....من مامانمو میخوام
با گریه رفتم سمتشو سفت همو بغل کردیم
ترنم با گریه گفت: هنوز صدای جیغاش تو گوشمه
romangram.com | @romangram_com