#گودبای_تهران_پارت_81
-بابا سهیل بیچاره که میاد منتها سیاوش دست به سرش میکنه
+عقل اگه داشت که دست به سر نمیشد
-به چه نکته ریزی اشاره کردی
شونشو انداخت بالاو گفت: والا
-من دلمو به چیش خوش کردم خدا میدونه
+حسنش اینه خله ، عین خودت
-ممنون از اینهمه لطفو عشقی که به من داری
+خواهش
چاییمو برداشتم
صدای کلید تو دستگیره ی در اومد ، بعدشم در باز شدو سیاوشو ثریا اومدن تو
هیچ کدوم به هم سلامنکردیم
سیاوش اومد تو اشپزخونه رفت سمت یخچال
ثریا: وای سیاوش جونم خیلی خوش گذشت مرسی
romangram.com | @romangram_com