#گودبای_تهران_پارت_58

سیاوش نگاهشو ازم‌گرفتو رو به یکی از نوچهاش گفت: حمید سریع برو لپ تابو بیار

ثریا سریع گفت: پاکش کردم سیاوش ، چون دلم سوخت تو چه گناهیی کردی که باید همچین دختری گیرت بیاد؟

بابا گفت: ثریا از حرفات مطمئنی؟ اینو یادت باشه که حرفات ممکنه باعث بشه امشب دستم به خون الوده شه

ثریا زل زد تو چشمامو شروع کرد دروغ گفتن: از شجاعت دخترت ترسیدم ، اینکه هیچ ارزشی برای حرفای تو قائل نشدو حتی داشت با پسره...

ترنم با جیغ پرید وسط حرفای ثریاو گفت: خفشو عوضیییی چرا دروغ میگی ها؟ چی از جونههههه ما میخوای؟

منم شیر شدم با فریاد گفتم: ثریا جون اگه کارای من شرم اوره پس کارای تو چیه؟ اگه منی که هیچ‌گناهی نکردم جرمم اینه پس تو باید تاحالا صدبار اعدام میشدی

ثریا با خشم اومد حمله ور بشه که سیاوش جلوشو گرفتو و اروم با لحنی که سعی در کنترل خشمش داشت گفت: ثریا فقط بهم بگو چی دیدی

ثریا کمر به مرگ من بستو شروع کرد به دروغایی که خوده شیطونم به ذهنش نمیرسید اینارو بگه!

خلاصه سیاوشو توپ اتیش کردو فرستاد تو زمین ما

دیگه واسه مرگم حاضر بودم

فقط خدارو قسم دادم که ی روز تقاص منو از ثریا بگیره!

سیاوش اومد جلو محکم خواست بکوبه تو صورتم که با جیغ ترنم دستاش روهوا خشک شد

ترنم با تموم نفرتش گفت: واست متاسفم احمق ، البته تقصیرههه خودت نیست ، بچه ایی نمیفهمی ، تو انقدر بچه ایی که خندم میگیره وقتی نازنین بابا صدات میکنه! خوب گوش کن بچه جون ی چیزیو میخوام بهت بگم ، میخوام بهت بگم احمق نباش حرف ی ج**رو به حرفای دخترت ترجیح نده ، احمممممق به خودت بیا


romangram.com | @romangram_com