#گودبای_تهران_پارت_55

جز دو سه تا از نوچه های بابام کسی تو حیاط نبود

ثریا با خشم‌گفت: نازنین

تا برگشتم سمت صدا ی سیلی محکمی خورد تو صورتم

چشمامو باز کردم ، ثریا زده بود

با خشم‌گفت: امشب دیگه از صفحه زورگار محو میشی

ترنم با تموم خشم غرید : خفشو احمق فقط بگو باباش کجاس؟

ثریا: هه به محض این که ساعت از ۹ گذشتو خانم تو خونه مشاهده نشدی ، رفت بیرون داره کله تهرانو میگرده ، همرو فرستاده تا دنبال تو بگردن التبه الان زنگ زدیم‌گفتیم دختر دسته گلش اومده خونه اونم با دوتا پسر

ترس تموم وجودمو برداشت!

اگه ثریا بخواد از این موضوع سوء استفاده کنه مرگم حتمیه!

با تموم قدرت گفتم: هرچی دوست داری بگو عوضی

دست ترنمو کشیدم تا بریم تو خونه اما با صدای ثریا وایسادیم

ثریا: کجا؟ هه تا وقتی سیاوش بیاد شما دوتا همینجا میمونین

ترنم: به تو هیچ ربطی نداره ما چیکار میکنیم فهیمیدی پس واسه ما تعیین تکلیف نکن


romangram.com | @romangram_com