#گودبای_تهران_پارت_132
+پووووف نمیدونی چی به من گذشت
با لبخند گفتم: روزه مراسم ی جوری بپیچ نیا ،بعد من از تلفن عمومی زنگ میزنم بهتو همه چیو هماهنگ میکنیم
با شادی گفت: باشههه باشهههه حتماااا
-خب دیگه من برم
+ممنونم.....بخاطره همه چی
-من که کاری نکردم ، به امید دیدار
+خدانگهدار
بعد سریع از سهیل دور شدم
ازپارک اومدم بیرونو کنار خیابون راه میرفتم
حس میکردم یکی داره تعقیبم میکنه
ای تف تو روت سیاوش اگه واسه منم بپا گذاشته باشی
داشتم به همین چیزا فکر میکردم که یهو ی ماشین پیچید جلومو کامی ازش پیاده شد
romangram.com | @romangram_com